پیوندعشق باباومامانپیوندعشق باباومامان، تا این لحظه: 8 سال و 27 روز سن داره
تولد وبلاگمتولد وبلاگم، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

جان و جهانم"آریا"

دیدار دوست

خدا بخواد فردا میریم مشهد وای که چقدر خوشحالم.دلم حسابی برای امام رضا تنگ شده خداروشکر بازم سعادت نصیب شد برم زیارتشون وقتی رفتم خدمت آقا علاوه بر خواسته های دیگه ازشون میخوام آریا جونی رو بهم ببخشن یه پسر سالم و صالح و خوش قدم و خوش روزی ان شاءالله
9 شهريور 1395

دودل شدن...

بخاطر یه سری مشکلات مالی دودل شدم شاید اقدامم برای نی نی دار شدن بیفته یکسال دیگه... اول باید مشکلات برطرف بشن بعد،پس اومدن آریا جونی فعلا عقب میفته هرچند دلم میخواد زودتر صورت ماهشو ببینم و ببوسم ولی چاره ای نیست باید تحمل کرد
23 مرداد 1395

تو رو خواستن

سلام پسر نازم دلم خیلی بهونه ات رو میگیره شبا قبل خواب تا اسمتو نبرم خوابم نمیبره... نیت کردم برم مشهد پابوس آقا امام رضا و ازشون بخوام بچه های سالم و صالحی رو بهم هدیه بدن میخوام برم تو رو از خدا و امام رضا طلب کنم انشاءالله چند ماه بعد از سفرمون به مشهد میخوام واسه نی نی دار شدن اقدام کنم راستش دیگه تحمل نبودنت رو ندارم دلم میخواد زودی بیای و خونه بابامامان رو پر از شور وشادی کنی دلم میخواد زودتر خنده ها و شیطنتها و بازی کردنات رو ببینم همیشه و هر لحظه توخاطرمی خیلی خیلی خیلی زیاد دوست دارم ...
4 مرداد 1395

کاش بودی...

پسر عزیزم سلام فردا مراسم نامزدی خاله شماست(خاله شادی) آرزوم بود کاش بودی کنارم،لباسای خوشگل تنت میکردمو بغلم بودی و تومراسم خاله با هم شرکت میکردیم ولی حیف... ان شاءالله مراسم نامزدی خاله رضوان حتما شما هم هستی دلم خیلی بهونه ات رو میگیره دلم میخواد زودی بیای پیشم... دیشب لباستو آوردم بغلش کردم و بوسیدمش و حسابی قربون صدقه ات رفتم مامان خیلی دوست داره....بعد بابا تو عشق منی   ...
23 تير 1395

برای آریام

ای پسر قشنگ و مهربونم بیا میخوام تو رو رو پام بشونم میخوام برات شونه کنم موهاتو دل نداره طاقت گریه هاتو بعد بابا مرد خونه تویی تو قشنگ و ناز و یکدونه تویی تو قربون ناز و خنده و ادات شم دلم میخواد از صبح تا شب فدات شم با خنده هات دلم آروم میگیره چشمام توی چشمای تو اسیره وقتی که نیستی خونه سوت و کوره بیدار میشی خونه یه پارچه شوره   فدات بشم الهی دردونه مامان ...
23 تير 1395

عزیزدل من

عزیزدلم وقتی لباست رو نشون بابا بزرگا و مامان بزرگای آینده و خاله ها و عمه جون و عموجونت دادم نمیدونی چه ذوقی کردن مامان بزرگا خب لباستو محکم بغل کردن و بوسیدن کلی تبریک گفتن،خیلی خوشحال شدم وقتی خوشحالیشون رو می دیدم همه منتظرتن،از من میخوان که زودی واسه نی نی دار شدن اقدام کنم ولی خب به خاطر یه سری مسایل فعلا امکانش نیست والا من از خدامه فرشته کوچولوی عزیزمو داشته باشه از همین حالا که دارم خندیدن و راه رفتن و بازی کردن و شیطونیات رو تصور میکنم کلی ذوق میکنم و خنده رو لبام میشینه تو پسر ناز منی با اومدنت من خوشبخت ترین مادر دنیام خیلی زیاد دوست دارم خیلی خیلی زیاد
21 تير 1395

اولین لباس

اینم اولین لباس آریا جونی قربونت برم الهی عزیزدلم،مبارکت باشه ان شاءالله سرفرصت به سلامتی تنت کنی فدات بشم الهی پسر عزیزم خیلی دوست دارم عااااااااااااااشقتم (خرید روز شنبه 19 تیر ماه دقیقا سومین ماهگرد ازدواج بابایی و مامانی) ...
21 تير 1395

حس خواستن

پسر کوچولوی مامان سلام دلم یهو بهونه ات رو گرفت... میخواهمت همچو ماهی که گرفتار و دچار آب است آب را از ماهی بگیری میمیرد تو را از من بگیرند می میرم... عزیزدل مامان،شما و بابایی همه زندگی من هستید خیلی دوستون دارم باهمه وجودم عاشقتونم  
8 تير 1395

بدون عنوان

سلام عزیزدلم پسرکوچولوی مهربون و نازم دلم میخواد زودی بیای پیشم،بغلت کنم،نازت کنم،همش قربون صدقه ات برم هرچند همین حالاشم قربون صدقه ات میرم :) آخه تو زندگی و نفس منی البته بعد از بابایی آخه من بابات رو خیلی خیلی خیلی زیاد دوست دارم خیلی مهربونه و قلب بزرگی داره و خیلی زیاد هوای منو داره با همه وجودم دوسش دارم و همیشه گفتم و بازم میگم آرزومه شبیه بابات بشی دیشب خونه دایی شما شام دعوت بودیم،دایی و زن دایی سه سالی میشه که ازدواج کردن ولی هنوز نی نی ندارن ولی خب خدا بخواد قراره در آینده نزدیک اقدام کنن. دیشب زن دایی چند تا از لباسای نی نی آیندشون آورد نیگاه کردیم از دیدنشون کلی ذوق کردم توخیال خودم تو رو تصور کردم که کلی لباس خوشگل برات خ...
27 خرداد 1395